درباره ما
- دکتر برنجی استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی با 25 سال تجربه در علوم تغذیه و صنایع غذایی
- نفر اول کنکور سراسری رشته تغذیه
- دکترای تخصصی علوم تغذیه از دانشگاه UPM مالزی (معدل 4 از 4)
- کارشناسی ارشد علوم تغذیه از دانشگاه علوم بزشکی تبریزبا رتبه ممتاز
- کارشناسی علوم تغذیه از دانشگاه علوم بزشکی شهید بهشتی
- استاد راهنما و مولف ده ها مقاله Research
برخی مقالات تخصصی دکتر شیلا برنجی
1دانشجوی کارشناسی ارشد، گروه علوم و صنایع غذایی، دانشکده کشاورزی، واحد ورامین-پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین، ایران | |
2استادیار گروه علوم و صنایع غذایی، دانشکده کشاورزی، واحد ورامین-پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین، ایران | |
3دانشیار گروه علوم و صنایع غذایی، دانشکده کشاورزی، واحد ورامین-پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین، ایران | |
چکیده | |
بهمنظور کاهش اثرات منفی پاستوریزاسیون حرارتی متداول بر آبمیوهها از قبیل تخریب رنگ و افت برخی از ترکیبات تغذیهای، میتوان از روشهای غیرحرارتی استفاده نمود. هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی تأثیر پلاسمای سرد اتمسفری بر خصوصیات فیزیکوشیمیایی، ترکیبات زیستفعال و بار میکروبی بود. نتایج نشان دهنده تفاوت معنیدار (05/0≥p ) بین نمونههای تیمار شده با پلاسمای سرد و پاستوریزه شده حرارتی از نظر ویژگیهای فیزیکوشیمیایی (اسیدیته، pH، بریکس و رنگ)، ترکیبات زیستفعال (آنتوسیانین، فنل کل و ویتامین C)و بار میکروبی (جمعیت کپک و مخمر، باکتریهای هوازی) بود. بار میکروبی تمامی نمونههای آب پرتقال پاستوریزه شده با پلاسمای سرد در محدوده قابل قبول استاندارد ملی ایران بودند. بالاترین میزان ترکیبات زیستفعال ( mg/l248/51 آنتوسیانین، mg GAE/L 2/1988 فنل کل و mg/l 398 ویتامین C) در نمونه پاستوریزه شده با پلاسمایسرد (در شرایط 20 کیلوولت، مدت 10 دقیقه و گاز هوا) مشاهده شد. این نتیجه نسبت به نمونه پاستوریزه شده بهروش حرارتی بهطور معنیداری (05/0≥p ) بالاتر بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد با اعمال فرآیند پلاسمای سرد برای پاستوریزاسیون آب پرتقال توسرخ علاوه بر دستیابی به محصول سالمتر، ترکیبات زیستفعال بیشتری در آن حفظ میشود. |
ویتامین D برای تنظیم جذب کلسیم و فسفر از رژیم غذایی و قراردهی آنها در استخوان مورد نیاز میباشد. همچنین مصرف ناکافی کلسیم نیز میتواند منجر به نرمی استخوان در کودکان و بزرگسالان شود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی امکان غنیسازی ژله با ویتامین D3 در غلظتهای (g 100/IU 100و 70 ، 40) و کلسیم به شکل کربنات کلسیم در سطوح (mg/100g 1000و 750 ، 500) بود. بر این اساس 9 تیمار همراه با نمونه شاهد (ژله بدون ویتامین D3 و کلسیم) مطابق با طرح کاملا تصادفی طراحی گردید. آزمونهای شیمیایی (مواد جامد محلول، اسیدیته و خاکستر) و ویژگیهای بافتی (سختی، پیوستگی و قابلیت جویدن) در روز اول و آزمونهای پایداری کلسیم و ویتامین D3 و ویژگیهای حسی (رنگ، طعم، بافت و پذیرش کلی) طی 60 روز نگهداری با 3 تکرار مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد استفاده از غلظتهای مختلف ویتامین D3 اثر معنیداری بر مقادیر رطوبت، اسیدیته، آب اندازی، ویژگیهای بافتی و ویژگیهای حسی ژلههای غنی شده در مقایسه با نمونه شاهد نداشت. مطابق نتایج استفاده از غلظتهای مختلف کلسیم اثر معنیداری بر میزان کاهش رطوبت، افزایش اسیدیته، کاهش میزان آب اندازی، افزایش سختی، پیوستگی و قابلیت جویدن و کاهش امتیاز رنگ و طعم گردید. امتیاز بافت و پذیرش کلی ژلههای غنی شده با کلسیم و ویتامین D3 اختلاف معنیداری با نمونه شاهد نداشت و طی دوره نگهداری نیز کاهش معنیداری نشان نداد. نتایج نشان داد میتوان از کلسیم به میزان mg/100g 1000 و ویتامین D3 به میزان IU/100mg 100 بدون تأثیر نامطلوب بر ویژگیهای حسی در فرمولاسیون ژله استفاده نمود. بنابراین میتوان با غنی سازی ژله و استفاده از آن در رژیم غذایی کودکان و سالمندان از خواص ارزشمند آن بهره برد.
امروزه تمایل به استفاده از نگهدارندههای طبیعی به منظور افزایش امنیت غذایی گسترش یافته است. هدف از انجام این تحقیق استفاده از اسانس لیموترش و چای سبز به عنوان ترکیبات ضدمیکروبی و آنتیاکسیدانی در کیک روغنی بود. بدین منظور به کیک روغنی غلظتهای (%3/0، %2/0، %1/0) از اسانس لیموترش و چای سبز به صورت جداگانه و تیمار ترکیبی (%2/0اسانس چای سبز و %2/0 اسانس لیموترش) اضافه گردید. خواص فیزیکوشیمیایی، خواص آنتیاکسیدانی، خواص میکروبی و حسی نمونهها 2 ساعت بعد از تولید و روزهای 7، 14، 21 و 28 مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد با افزایش زمان نگهداری میزان رطوبت و pH در تمامی تیمارها به صورت معنیداری کاهش و میزان اسیدیته در تمامی تیمارها افزایش یافت. مقایسه خواص آنتیاکسیدانی و ضدمیکروبی کیکهای روغنی حاوی اسانس چای سبز و لیموترش با شاهد نشان داد استفاده از اسانسها به شکل معنیداری از افزایش اندیس پراکسید و تیوباربیتوریک و رشد کپک و مخمر طی دوره نگهداری جلوگیری نمود. در بررسی خواص آنتیاکسیدانی تیمارها پایینترین میزان اندیس تیوباربیتوریک و پراکسید پس از 28 روز نگهداری در نمونه حاوی %3/0 اسانس چای سبز و تیمار ترکیبی مشاهده گردید. بررسی خواص ضدمیکروبی تیمارها نشان داد پس از 28 روز نگهداری نمونههای حاوی %2/0 و %3/0 اسانس لیموترش و تیمار ترکیبی هیچ کپک و مخمری رشد ننمود. نتایج ارزیابی حسی نشان داد تیمار ترکیبی امتیاز بالاتری از لحاظ بو، رنگ، مزه، بافت و پذیرش کلی داشت و به عنوان تیمار برتر معرفی گردید.
1دانشآموخته کارشناسى ارشد گروه علوم و صنایع غذایى، واحد ورامین – پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامى، تهران، ایران | |
2دانشیار گروه علوم و صنایع غذایى، دانشکده کشاورزی، واحد ورامین – پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامى، ورامین، ایران | |
3استادیار گروه علوم و صنایع غذایى، دانشکده کشاورزی، واحد ورامین – پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامى، ورامین، ایران | |
چکیده | |
مقدمه: دوغ یک نوشیدنی لبنی ایرانی با مزایای تغذیهای مناسب است اما به علت وجود نمک کلرید سدیم در آن مصرف در افراد مبتلا به بیماری فشارخون ایجاد محدودیت میکند. از طرفی اثر ضد قارچی و ضد باکتری و عطر مطلوب اسانس شوید تایید شده است. بنابراین به منظور کمک به بیماران مبتلا به فشارخون و استفاده از مزایای سلامت بخش دوغ، محصول دوغ کمنمک با جایگزینی کلرید پتاسیم به جای کلرید سدیم و استفاده از اسانس شوید به منظور بهبود طعم و افزایش ماندگاری دوغ مطرح گردید. مواد و روشها: نمک مصرفی در فرمولاسیون دوغ با غلظتهای صفر(شاهد)، ٢۵، ۵٠، ۷۵ و۱٠٠ درصد توسط کلریدپتاسیم به تنهایی و همراه با ۳/٠ درصد اسانس شوید جایگزین گردید. بنابراین ۱٠ تیمار در قالب طرح کاملا تصادفی طراحی گردید و آزمونهای فیزیکوشیمیایی شامل اسیدیته، pH، تهنشینی و مادهخشک، آزمونهای میکروبی شامل کپک و کلیفرم و ارزیابی حسی (طعم، شوری، احساسدهانی، پذیرشکلی) در روز اول و شصتم دوره نگهداری با سه تکرار مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتهها: نتایج حاصل از آزمونها مطابق با آزمون آنالیز واریانس یک طرفه دانکن در سطح ۹۵ درصد اطمینان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج خواص فیزیکوشیمیایی و میکروبی نشان داد جایگزینی غلظتهای کلریدپتاسیم به جای نمک سدیم اثر معنیداری بر تغییرات اسیدیته، pH، تهنشینی، مادهخشک نداشت (٠۵/٠p>). مطابق با نتایج با افزایش غلظت نمک پتاسیم به جای نمک سدیم در غلظتهای بالاتر از ۵۰ درصد در حضور ۳/٠درصد اسانس شوید خواص ارگانولپتیکی محصول به طور معنیداری (٠۵/٠p≤) کاهش یافت. نتیجهگیری: نتایج حاصل از تحقیق حاضر اثبات کرد امکان جایگزینی نمک سدیم با نمک پتاسیم تا 50 درصد در حضور ۳/٠ درصد اسانس شوید امکانپذیر است بدون اینکه اثر نامطلوبی بر خواص فیزیکوشیمیایی و میکروبی و ارگانولپتیکی محصول داشته باشد. |
مقاله 2، دوره 14، تابستان 96 – شماره پیاپی 55، تیر 1396، صفحه 15-28 XML اصل مقاله (1.48 M)
نوع مقاله: مقاله علمی – پژوهشی
نویسندگان
فاطمه رسولی1؛ شیلا برنجی email 2؛ علیرضا شهاب لواسانیorcid 2
1دانشجوی کارشناسی ارشد گروه علوم و صنایع غذایی، واحد ورامین -پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2استادیار گروه علوم و صنایع غذایی، واحد ورامین -پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
مقدمه: بستنی یکی از محبوبترین دسرهای لبنی به شمار میآید و بر این اساس، محصول هدف مناسبی برای وارد کردن ریزجلبک سبزآبی اسپیرولینا به عنوان یک ماده ارزشمند غذایی به زنجیره غذایی انسان میباشد. پژوهش پیشرو با هدف بهینهسازی فرمولاسیون بستنی سنتی ایرانی حاوی اسپیرولینا به روش سطح پاسخ صورت پذیرفت. سطح انجام 5 ) با دو متغیر در CCD) و در قالب یک طرح مرکب مرکزی (RSM مواد و روشها: بهینهسازی بوسیله روش سطح پاسخ ( % وزنی/وزنی) و پاسخها شامل 0/5-0 % وزنی/وزنی) و درصد کربوکسیمتیلسلولز ( 5-0شد. متغیرهای فرآیند شامل درصد اسپیرولینا ( پارامترهای فیزیکی (ویسکوزیته، درصد مقاومت به ذوب و درصد اورران) و ارگانولپتیکی (طعم، رنگ، بافت و پذیرش کلی) بودند. 𝑝 یافتهها: نتایج نشان داد که اسپیرولینا به طور معنیداری ( <) باعث افزایش ویسکوزیته و مقاومت به ذوب و کاهش اورران بستنی 0.05 𝑝 سنتی میشود این در حالی بود که کربوکسیمتیلسلولز از تاثیر معنیداری ( ) بر اورران برخوردار نبود ولی در ارتباط با سایر ≥ 0.05 پارامترهای فیزیکی، روندی مشابه با اسپیرولینا را رقم زد. بر اساس نتایج ارزیابی حسی، با افزایش میزان اسپیرولینا در فرمولاسیون بستنی 𝑝 سنتی، استقبال مصرفکنندگان از طعم، رنگ، بافت و پذیرش کلی محصول کاهش معنیداری ( <) پیدا کرد ولی در طرف مقابل، 0.05 𝑝 کربوکسیمتیلسلولز از تاثیر معنیداری ( ) بر پارامترهای ارگانولپتیک برخوردار نبود. بر اساس نتایج بهینهسازی، نمونه بستنی ≥ 0.05 % و نمره پذیرش 55/27%، اورران معادل 75/4 % کربوکسیمتیلسلولز، با مقاومت به ذوبی برابر با 0/34% اسپیرولینا و 0/25سنتی حاوی (بین محدوده خوب و عالی) به عنوان نمونه بهینه برگزیده شد. نمونه بهینه از ویسکوزیته، مقاومت به ذوب و درصد اورران 4/25کلی 𝑝 بالاتری ( <) نسبت به نمونه تجاری برخوردار بود. بین پذیرش کلی نمونه بهینه و نمونه تجاری نزد مصرفکنندگان تفاوت 0.05 معنی 𝑝 داری مشاهده نشد ( ). نمونه بهینه از کیفیت میکروبی بهتری نسبت به نمونه تجاری برخوردار بود. ≥ 0.05 نتیجهگیری: میتوان با تلفیق میزان بهینهای از ریزجلبک اسپیرولینا به فرمولاسیون بستنی، به محصولی با خصوصیات فیزیکی و ارگانولپتیکی مطلوب دست یافت.
مقاله 2، دوره 14، تابستان 96 – شماره پیاپی 55، تیر 1396، صفحه 15-28 XML اصل مقاله (1.48 M)
نوع مقاله: مقاله علمی – پژوهشی
نویسندگان
فاطمه رسولی1؛ شیلا برنجی email 2؛ علیرضا شهاب لواسانیorcid 2
1دانشجوی کارشناسی ارشد گروه علوم و صنایع غذایی، واحد ورامین -پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2استادیار گروه علوم و صنایع غذایی، واحد ورامین -پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
مقدمه: بستنی یکی از محبوبترین دسرهای لبنی به شمار میآید و بر این اساس، محصول هدف مناسبی برای وارد کردن ریزجلبک سبزآبی اسپیرولینا به عنوان یک ماده ارزشمند غذایی به زنجیره غذایی انسان میباشد. پژوهش پیشرو با هدف بهینهسازی فرمولاسیون بستنی سنتی ایرانی حاوی اسپیرولینا به روش سطح پاسخ صورت پذیرفت. سطح انجام 5 ) با دو متغیر در CCD) و در قالب یک طرح مرکب مرکزی (RSM مواد و روشها: بهینهسازی بوسیله روش سطح پاسخ ( % وزنی/وزنی) و پاسخها شامل 0/5-0 % وزنی/وزنی) و درصد کربوکسیمتیلسلولز ( 5-0شد. متغیرهای فرآیند شامل درصد اسپیرولینا ( پارامترهای فیزیکی (ویسکوزیته، درصد مقاومت به ذوب و درصد اورران) و ارگانولپتیکی (طعم، رنگ، بافت و پذیرش کلی) بودند. 𝑝 یافتهها: نتایج نشان داد که اسپیرولینا به طور معنیداری ( <) باعث افزایش ویسکوزیته و مقاومت به ذوب و کاهش اورران بستنی 0.05 𝑝 سنتی میشود این در حالی بود که کربوکسیمتیلسلولز از تاثیر معنیداری ( ) بر اورران برخوردار نبود ولی در ارتباط با سایر ≥ 0.05 پارامترهای فیزیکی، روندی مشابه با اسپیرولینا را رقم زد. بر اساس نتایج ارزیابی حسی، با افزایش میزان اسپیرولینا در فرمولاسیون بستنی 𝑝 سنتی، استقبال مصرفکنندگان از طعم، رنگ، بافت و پذیرش کلی محصول کاهش معنیداری ( <) پیدا کرد ولی در طرف مقابل، 0.05 𝑝 کربوکسیمتیلسلولز از تاثیر معنیداری ( ) بر پارامترهای ارگانولپتیک برخوردار نبود. بر اساس نتایج بهینهسازی، نمونه بستنی ≥ 0.05 % و نمره پذیرش 55/27%، اورران معادل 75/4 % کربوکسیمتیلسلولز، با مقاومت به ذوبی برابر با 0/34% اسپیرولینا و 0/25سنتی حاوی (بین محدوده خوب و عالی) به عنوان نمونه بهینه برگزیده شد. نمونه بهینه از ویسکوزیته، مقاومت به ذوب و درصد اورران 4/25کلی 𝑝 بالاتری ( <) نسبت به نمونه تجاری برخوردار بود. بین پذیرش کلی نمونه بهینه و نمونه تجاری نزد مصرفکنندگان تفاوت 0.05 معنی 𝑝 داری مشاهده نشد ( ). نمونه بهینه از کیفیت میکروبی بهتری نسبت به نمونه تجاری برخوردار بود. ≥ 0.05 نتیجهگیری: میتوان با تلفیق میزان بهینهای از ریزجلبک اسپیرولینا به فرمولاسیون بستنی، به محصولی با خصوصیات فیزیکی و ارگانولپتیکی مطلوب دست یافت.
احمد جدیدی۱، شیلا برنجی۲، لیلا ناطقی۳
۱- کارشناس ارشد، گروه علوم و صنایع غذایی، دانشکده کشاورزی، واحد ورامین – پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین، ایران.
۲- استادیار، گروه علوم و صنایع غذایی، دانشکده کشاورزی، واحد ورامین – پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین، ایران. ، SHILA۱۳۵۰۷۱@YAHOO.COM
۳- دانشیار گروه علوم و صنایع غذایی، دانشکده کشاورزی، واحد ورامین – پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین، ایران.
چکیده: (۷۵۸ مشاهده)
- Source: Journal of Food Science & Technology (2008-8787) . May2020, Vol. 17 Issue 99, p31-44. 14p.
- Author(s): محمد رضا صبوحی; شیلا برنجی; لیلا ناطقی
- Abstract: Aside from its beneficial nutritional effects, chocolate causes but some problems for the consumer due to its high calorie. Use of good alternatives to fat and sugar is one of the ways to reduce these problems. In this study, the effects of isomalt and stevia on the qualitative propertiesfor physicochemicalrheological and sensorial characteristics of Low-calorie milk chocolate were investigated.The results of this research study showed that with increasing sucrose replacement by isomalt and stevia mixture,the amount of fat, water activity, acidity no significantly (p≤0.05) effectand color indexes L*, a*, b*, while they had significant (p≤0.05) effect of moisture, ash, and calorie. i. e. as the amount of isomalt and stevia increased, hardness, and calorie decreased and moisture, ash, and water activity increased. Of the two mathematical models evaluated to predict the rheological properties of chocolate, the Herschel Balkley model was found to be the most appropriate model for this purpose. Overall acceptability of the samples decreased with increasing stevia and isomalt substitution rates.Considering the best scores of physicochemical and sensory properties, T3 (60% Isomalt and Stevia +40% Sugar) was selected as the superior treatment.
- (Persian). (English) Copyright of Journal of Food Science & Technology (2008-8787) is the property of Tarbiat Modares University Press and its content may not be copied or emailed to multiple sites or posted to a listserv without the copyright holder’s express written permission. However, users may print, download, or email articles for individual use. This abstract may be abridged. No warranty is given about the accuracy of the copy. Users should refer to the original published version of the material for the full abstract.
For access to this entire article and additional high quality information, please check with your college/university library, local public library, or affiliated institution.
Due to the disadvantages of synthetic antioxidants, natural antioxidants have attracted more attention in recent years. Plants are a rich source of phenolic and flavonoid compounds among the most important natural antioxidants. Therefore, the objective of this study was to optimize the extraction of flavonoids, total phenols, antioxidant and antimicrobial compounds from Ganoderma (G) lucidum by ultrasonic pretreatment. To do so, independent variables including type of solvent (ethyl acetate, ۵۰% ethanol, and ۵۰% ethyl acetate), extraction time (۶, ۹, and ۱۲ min), and ultrasonic power (۱۵۰, ۲۰۰, and ۲۵۰ W) as well as Box-Behnken response surface methodology (RSM) were used. The results showed that the simultaneously optimized conditions for obtaining the maximum flavonoid content (۱۴.۳۳۴۸ mg/g) and total phenolic content (۲۴.۶۶۴۸ mg/g) and the lowest IC۵۰ (۲.۳۹۸۷ mg/mL) with ۱۰۰% desirability included ultrasonic power of ۲۵۰ W, ultrasonic time of ۱۲ min and ethanol solvent. The highest mean minimum inhibitory concentration (MTC) and minimum bactericidal concentration (MBC) of G. lucidum extract obtained by ultrasonic pretreatment were ۲۵۰۰ and ۵۰۰۰ μg/ml, respectively, against Clostridium perfringens. Optimal treatment using ultrasonic pretreatment had superior antimicrobial activity against Staphylococcus aureus with the largest diameter of non-growth halo (zone of inhibition) (۱۴.۳۳ mm) compared to E. coli and C. perfringens. Therefore, ultrasound is a valuable method for extracting bioactive compounds of G. lucidum. The extracted natural antioxidants can be incorporated into the food formulations to replace synthetic antioxidants.
A major concern about MS (Metabolic Syndrome) and CAD (Coronary Artery Disease) is that patients with these defects are at higher risks of mortality and morbidity due to a combination of MS risk factors. The purpose of study was to examine the differences between CAD and non-CAD patients regarding their MS components and selected lifestyle behaviors (i.e., dietary intake, physical activity patterns, and smoking habits) and there was an attempt to determine whether MS was an independent risk factor for CAD among the patients. The study used case-control methodology for collection and analysis of the data. 600 participants recruited for study. CLR was applied to quantify the odds Ratio (OR) of CAD associated with MS and its components and other life style risk factors of CAD. MS increased the risk of CAD 4.19 times significantly (OR=4.19, 95%CI=2.603-6.47, P= 0.0001). Multivariate analysis showed that MS conveyed no additional predictive information beyond its components (odds Ratio=0.81, p=0.6). The focus of physicians should be treatment of individual CAD risk factors, using the metabolic syndrome will not improve prediction of CAD as compared with detailed information on individual CAD risk factors.
2- Department of Food Science and Technology, Faculty of Agriculture, Varamin-pishva Branch, Islamic Azad University, Varamin, Iran , leylanateghi@yahoo.com
The aim of the present study was to investigate the possibility of enriching the jelly with vitamin D3 in concentrations (40, 70 and 100 IU /100g) and calcium in the form of calcium carbonate in the levels (500, 750 and 1000 mg /100 g). According to this, 9 treatments with control sample (jelly without vitamin D3 and calcium) were designed according to a completely randomized design. Chemical tests (soluble solids, acidity and ash) and texture properties (hardness, cohesiveness and chewability) on the first day and calcium and vitamin D3 stability tests and sensory properties (color, taste and smell, texture and general acceptability) during 60 Storage days were evaluated with 3 replications. The results showed that the use of different concentrations of vitamin D3 had no significant effect on the amount of moisture, acidity, synersis, texture properties and sensory properties of fortified jellies compared to the control sample. According to the results, the use of different concentrations of calcium had a significant effect on the rate of decrease in moisture, increase in acidity, decrease in synersis, increase in hardness, consistency and chewability and decrease in color and taste points.
Plants are a rich source of phenolic and flavonoid compounds which are among the most important natural antioxidants. The aim of this study was to optimize the extraction of flavonoid, total phenolic, antioxidant and antimicrobial compounds from Ganoderma (G) Lucidum by the maceration method. To do so, independent variables including temperature, extraction time, and type of solvent along with Box-Behnken Response Surface Methodology (RSM) were used. The results of single optimization of the independent variables showed the highest flavonoid content (15.19 mg/g) with 100% desirability at an extraction time of 48 h, the temperature of 60 °C by using ethanol solvent. The highest total phenolic content (16.96 mg/g) with 99.96% desirability was observed at an extraction time of 26 h, a temperature of 60 °C by using ethanol solvent. The highest amount of antioxidant compounds (3.03 mg/g) or the lowest IC50 value (mg/mL) with 100% desirability was found
at an extraction time of 48 h at a temperature of 60 °C by using ethanol solvent. The results of simultaneous optimization of the extraction conditions by maceration method showed the highest flavonoid content (15.20 mg/g), total phenolic content (16.01 mg/g), and the lowest IC50 (3.03 mg/mL) with 98.157% desirability at extraction time of 48 h, the temperature of 60 °C using ethanol solvent. The highest mean Minimum Inhibitory Concentration (MIC) and Minimum Bactericidal Concentration (MBC) of G. lucidum extract obtained by the maceration method were 2500 and 5000 μg/mL, respectively against Clostridium perfringens and Escherichia E. coli. The predicted optimized treatment had superior antimicrobial activity against Staphylococcus aureus with a non-growth halo (Zone of inhibition) diameter of 10.60 mm as compared to C. perfringens and E. coli. The results revealed that the G. lucidum extract obtained by the maceration method could be introduced as an antioxidant and antimicrobial source in marketable food products.
A major concern about MS (Metabolic Syndrome) and CAD (Coronary Artery Disease) is that patients with these defects are at higher risks of mortality and morbidity due to a combination of MS risk factors. The purpose of study was to examine the differences between CAD and non-CAD patients regarding their MS components and selected lifestyle behaviors (i.e., dietary intake, physical activity patterns, and smoking habits) and there was an attempt to determine whether MS was an independent risk factor for CAD among the patients. The study used case-control methodology for collection and analysis of the data. 600 participants recruited for study. CLR was applied to quantify the odds Ratio (OR) of CAD associated with MS and its components and other life style risk factors of CAD. MS increased the risk of CAD 4.19 times significantly (OR=4.19, 95%CI=2.603-6.47, P= 0.0001). Multivariate analysis showed that MS conveyed no additional predictive information beyond its components (odds Ratio=0.81, p=0.6). The focus of physicians should be treatment of individual CAD risk factors, using the metabolic syndrome will not improve prediction of CAD as compared with detailed information on individual CAD risk factors.
Metabolic Syndrome (MS) also known as syndrome X, the Dysmetabolic Syndrome and Insulin resistance syndrome, refers to a cluster of cardiovascular risk factors including hypertension, glucose intolerance, triglyceridemia and low HDL cholesterol concentrations in blood. This syndrome consists of multiple metabolic risk factors. The significance of MS is that MS and its components seem to be underlying factors for the development of atherosclerotic cardiovascular disease and diabetes type 2. The current article reviews the literature on the prevalence of MS in Iran. According to global statistics, a quarter of the adult population suffers from metabolic syndrome. The prevalence of MS in United States is 24% and 44% of adults over 50 years old suffer from MS. In contrast to this high prevalence of MS in United States of America, its prevalence in some countries such as South Korea is less than 14.2% in men. However, its prevalence in two neighbor country of Iran including Saudi (39.3%) and Turkish (33%) populations is relatively high compared to other countries. We know that 30% of adults in Tehran (Capital city of Iran) suffer from MS and more than 45% of adults older than 20 years old in the Khorasan province (in north east Iran) have MS. This statistics reveal that the prevalence of MS in Iran is even higher than the developed countries and the relation between MS and Coronary Artery disease suggests that we need to continue research on MS, its components, and the association between MS and Coronary Artery Disease.
و ده ها مقاله تخصصی دیگر ...